نتایج جستجو برای عبارت :

روایتِ سختِ خواهرانگی و یا "چه حکمتی ست در این مردن؟"

نمیدونم این حس مردن چرا دست از سرم برنمی‌داره. حس می‌کنم در روزگاری نه چندان دور خواهم مرد. فکر کردن بهش آزارم میده ولی ناراحت نمیشم، میتونم بخندم. خود اون مردن درد نداره، یعنی خب اگه مردن بی دردی باشه درد نداره ولی درد کشیدن بقیه از این مرگ غم انگیزه. انسان فراموشکاره ولی. امیدوارم زود فراموشم کنن. مثلا مامانم یادش بره دختری مثل من داشته:)) مضحکه ولی کاش میشد.
حالا ایشالا که نمیرم و از این نمردن استفاده کنم.
+ در عدم نالیدن...
دانلود فیلم سینمایی مردن در آب مطهر محصول 1399 اثری از کریم امینی, دانلود فیلم سینمایی مردن در آب مطهر با لینک مستقیم رایگان کامل کم حجم کیفیت بالا عالی بلوری 4کا, دانلود فیلم سینمایی ایرانی مردن در آب مطهر جدید بدون تگ آرم تبلیغاتی و نیاز به خرید اشتراک ویژه دانلود فیلم سینمایی

ادامه مطلب
یارحمان 
تاحالا شده یه نقطه ای از زندگی یهو قفل کنی و بگی من کجام ؟ 
زندگیم کجاست ؟ من از آینده چی میخوام ؟ 
[از روزی که برنامه و هدفم نابود شد ، دیگه اون آدم سابق نیستم] 
همش دنبال یک هدفم که نمیدونم کجاست و چیه ؟ 
اصلا استعداد واقعی من چیه ؟ 
چه کاری رو اگه ادامه بدم موفق تر هستم ؟ 
[از وقتی که اون هدف نابود شد ، همش درگیرم] 
درگیر این سوالات به ظاهر راحت اما از درون سختِ سختِ سخت ! 
به راستی من کجام ؟ 
 
 
#دنبال یک ثباتم  یک ثبات درونی و بیرونی 
#
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است 
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست 
آنچه میبینم دیوار است 
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است 
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند 
من در این گوشه ، که از دنیا بیرون است 
آسمانی به سرم نیست ، از بهاران خبرم نیست 
آنچه میبینم دیوار است 
آه، این سختِ سیاه ، آنچنان نزدیک است 
که چو برمیکشم از سینه نفس ، نفسم را برمیگرداند
ره چنان بسته ،که پروازِ نگه ، در همین یک قدمی می ماند 
"ه.سایه"
پوستر فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر » به نویسندگی و کارگردانی نوید محمودی و تهیه کنندگی جمشید محمودی که توسط محمد موحدنیا طراحی شده است در آستانه نمایش در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر رونمایی شد.
«مردن در آب مطهر» ۱۷ بهمن ماه ساعت ۱۹:۳۰ در پردیس سینمایی ملت برای اهالی رسانه نمایش داده می شود.
علی شادمان، ندا جبرائیلی، متین حیدرنیا ، صدف عسگری و سوگل خلیق علیرضا آرا، امیررضا رنجبران، خیام وقار ، پیمان مقدمی،مهتاب جعفری ،فرید اسحاقی، فاطمه ش
از اول تا آخرش سختِ سختِ سخت گذشت.....
 
دی 98: 
همه‌ی کارها طبق روال داشت پیش می‌رفت..
ترم اول ارشد تموم شد
پر کشیدن دوستام و حال افتضاح چند هفته‌ی بعدش.... بی انگیزگی و بی تفاوتی...
شروع امتحانای دانشگاه...
بهمن 98: 
دیدن حریصانه‌ی دوستام... وقت تلف کردن خود خواسته...
ادامه‌ی امتحانات آخر ترم..
شریف و دیدن دوستان و انجام یه کار کوچیک..
جلسه‌ی آخر ژرف!
آشوب درونی و درگیری برای پیدا کردن معنا..
اسفند 98:
اولین دوره‌ی مقدماتی طراحی داخلی دی‌آرک
قرنطینه‌
عسل می بارد از لب ها، چه شیرین ست مردن ها
دعا می جوشد از خیمه، میان چادر زن ها
تنی تب کرده در خیمه، سری بی تن شده آن سو
و قاسم میل میدان دارد و  مولا تک و تن ها
خلاصه بی زره آمد شبیه حضرت حیدر
به بابای حسن رفته، چه شیرین ست رفتن ها
میان رفت و آمد ها کسی ورد زبانش من
و قاسم بر زمینش زد، امان از کبر دشمن ها
خود ازرق به میدان شد که من جنگ آورِ رزمم
ذبیح دست قاسم شد، اسیر آن همه فن ها
دم میدان علمدار و صدای آفرین قاسم
همه محو تماشایش، چه شیرین ست دیدن ها
سینماپرس: نوید محمودی تهیه‌کننده فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» از آثار راه یافته به بخش سودای سیمرغ سی‌وهشتمین جشنواره فیلم فجر عنوان کرد این فیلم در آخرین مراحل فنی قرار دارد.
 
نوید محمودی تهیه کننده فیلم سینمایی «مردن در آب مطهر» به کارگردانی جمشید محمودی که به بخش سودای سیمرغ سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر راه یافته است، در گفتگو با خبرنگار مهر درباره آخرین وضعیت این فیلم گفت: ما همه تلاشمان را می‌کنیم که فیلم را آماده کنیم. «مردن در آ
ما مردمان خاورمیانه‌ایم
بعضی‌هایمان در جنگ کشته می‌شویم
بعضی در زندان
بعضی‌هایمان در جاده می‌میریم
بعضی در دریا
حتی بلندترین کوه‌ها هم
انتقام تنهایی‌شان را از ما می‌گیرند
چرا که ما
شغل‌مان "مُردن" است
حمیدرضا_ابک 
وقتی از ایران خارج میشی، وقتی از خاورمیانه دور میشی یه سوال شب و روز مثل خوره به جونت می افته که چرا شغل ما "مردن" هست و شغل مردم اینجا "زندگی"؟! چرا دنیای اینها شبیه آخرت وعده داده شده به ماست؟
قلبم درد میکنه! و تنها نکته ای که
من آدم ضعیف یا شاید بی خیالی بودم که در تمام وقت هایی که خسته می شدم یا کم می آوردم اولین اقدامم، دعا برای مردن بود! مردن ساده ترین و دم دست ترین راه حل ممکن بود برایم. ولی حالا که مادر شدم، دورترین چیز از من، باید مردن باشد. نمی شود من نباشم برای پسرم. باید باشم که وقت هایی که زمین خورد، یاعلی بگویم و دستش را بگیرم. باید باشم که وقت هایی که احساس غربت کرد، بغلش کنم. باید باشم تا بغضش، گریه نشود. باید باشم که اجازه ندهم کسی صرف شوخی و خنده، اوقاتش ر
کانال خفن با مطالب سنگین
خوشبخت مردن 
بالاتر از دیگران زیستن هنوز تنها راهی است برای اینکه اکثر مردم انسان را ببینند و به او 
احترام بگذارند.
 
لینک عضویت کانال تکست سنگین خوشبخت مردن
 



لینک عضویت بهترین لینکدونی رایگان تلگرام
دلتنگتونم!
دلتنگِ موهای سفیدِ کم‌پشتتون!
دلتنگِ چروکِ پیشونیتون!
دلتنگِ ابروهای پرپشتتون!
دلتنگِ آبیِ نگاهتون!
دلتنگِ دماغِ گُنده جذابتون!
دلتنگِ لبخندِ خوشگلتون!
دلتنگِ صدای زیباتون!
دلتنگِ هیکلِ بزرگُ قوی‌تون!
دلتنگِ دستاتون!
دلتنگِ شعر خوندناتون!
دلتنگِ خوشگلِ عمو چطوره گفتناتون!
دلتنگِ آغوشِ گرمتون!
دلتنگِ منم منم کردناتون!
دلتنگِ تیکه انداختنتون به برادراتون!
دلتنگِ ...

- حاج رضا؟
همه دنیا هم باهاتون بد بشن من پشتتونم!
چاکرتونم هس
همسایه‌ی کوچه روبه‌رویی‌ست. دبیرستانی که بودیم هر وقت با پانته‌آ از یکی از پسرها که همیشه‌ی خدا طوری تعریف می‌کرد که انگار هزارسال است پسره دنبالش می‌دود و نامه‌های فدایت‌شوم می‌نویسد؛ حرف می‌زدیم و قضیه به جای حساس می‌رسید، در را باز میکرد و با شلنگ جلوی در حیاط را می‌شست.سفره‌ی نذری همیشه توی خانه‌شان جای خودش را داشته، هیئت دارند.
موقع پذیرایی چای می‌گوید دستم می‌لرزد و خواهش می‌کند چای را کنارش بگذاریم. دستش به شعاع پنج سانت
نمیدونی چقدر با خودم کلنجار رفتم تا این رفتار بدم رو ترک کنم 
جنگیدن با تو خیلی سخته خیلییییییییی
نمیدونم چند ساله ... ولی سخت گذشت 
این روزها شیطان از راههایی وارد میشه ولی یه نیروی توی درونم میگه اشتباه نکن 
یادته سری قبل با این روشها دوباره برگشتی.برای همین دست نگه میدارم 
تقریبا یک ماه این رفتار زشت رو ترک کردم اگه به چهل روز برسه مطمئن هیچ وقت برنمی گردم.
جدیدا فایل های صوتی آن سوی مرگ رو گوش میدم 
حرفهای جالی داره .چند نفر که مردن و برگش
هیچ‌چیز، هیچ‌گاه کامل نبوده. "بک جهان نقصان، به یک ارزن کمال آمیخته" بوده. از جایی که به خاطر دارم، یک جای کار لنگیده، و هر روز نه تنها کمتر نشده، که بر وسعتش افزوده شده.
گاهی سوار وسایل نقلیه، از ماشبن گرفته تا هواپیما فکر میکنم که این دستگاه تا کجاها که نمی‌تواند برود، ولی ناگهان به خاطر آوردم بازده این سیستم پانزده درصد هم نیست. این همه می‌سوزد و نهایتا پانزده درصدش صرف رسیدن به هدف می‌شود. همین هم درباره واکنش صادق‌ست. مواداولیه را می‌
"به آرامی آغاز به مردن می کنیم اگر، سفر نکنیم، اگر کتاب نخوانیم، اگر به اصوات زندگی گوش ندهیم، اگر از خود قدردانی نکنیم.
به آرامی آغاز به مردن می کنیم، زمانیکه خودباوری را در خود بکشیم، وقتی نگذاریم دیگران به ما کمک کنند.
به آرامی آغاز به مردن می کنیم اگر، برده عادات خویش شویم، اگر همیشه از یک راه تکراری برویم، اگر روزمرگی را تغییر ندهیم، اگر رنگ های گوناگون به تن نکنیم، اگر با افراد ناشناس صحبت نکنیم.
به آرامی آغاز به مردن می کنیم اگر، از شور
تعاریف ترکه در کتب فقهی در مورد معنا و مفهوم ترکه نظرات متفاوتی ابراز شده است:
1- آنچه که بعد از مردن شخص از اموال و حقوق مالی قطع نظر از حقوق متعلق به آن باقی می ماند.
2- آنچه که بعد از مردن شخص از اموال و حقوق مالی بعد از جدا نمودن حقوق متعلق به آن بر جای می ماند ترکه می گویند.
3- آنچه را که میت بعد از تجهیز او اعم از حقوق و اموال بعد از وضع دیون شخصی و عینی بر جای می ماند ترکه می گویند.
از نظر بنده ترکه به اموال و حقوق برجای مانده از میت اطلاق می شود ک
خیلی زیاد اسمشو شنیده بودم و هزاران بار پوسترشو دیده بودم. الان ک فصل یکش رو تموم کردم چندان ب دلم نشسته و فقط بخاطر اینکه بفهمم واقعن ته ماجرا چه اتفاقی رخ داده فصل ۱ رو تموم کردم...
اگه کسی هستین که از جریانات جنایی بر اساس واقعیت خوشتون میاد، از این سریال هم خوشتون میاد! اول هر اپیزود نوشته میشه که داستان بر اساس واقعیته و ب احترام کسایی ک مردن و ... داستان بر اساس اون واقعیتی که گفته شده یاخته شده و اون اسم ها تغییر کرده فقط. که البته ی سری جاه
تعاریف ترکه در کتب فقهی در مورد معنا و مفهوم ترکه نظرات متفاوتی ابراز شده است:
1- آنچه که بعد از مردن شخص از اموال و حقوق مالی قطع نظر از حقوق متعلق به آن باقی می ماند.
2- آنچه که بعد از مردن شخص از اموال و حقوق مالی بعد از جدا نمودن حقوق متعلق به آن بر جای می ماند ترکه می گویند.
3- آنچه را که میت بعد از تجهیز او اعم از حقوق و اموال بعد از وضع دیون شخصی و عینی بر جای می ماند ترکه می گویند.
از نظر بنده ترکه به اموال و حقوق برجای مانده از میت اطلاق می شود ک
آقا....ما حالمون غریبه!
خرابه!
عجیبه....
پر بغض و دلتنگی و آه و ناله ی نرسیدن ـه....پر شک و تردید و خستگی و بی حوصلگی و تنهایی و غربته!
دلمون رادیو چهرازی و دارالمجانین طلب میکنه....مرداب گوگوش گوش میده و یه تیکه بیت کوچیک از "تبر" اِبی رو رو هوا میزنه که بره با صداش بمیره زنده بشه زندگی کنه .....
اینجا پر آدم بزرگه! اینجا همه دارن توی گوشم هوار میکشن که بزرگ شدی!
زندگی داره سخت میگیره بهمون:)))) 
تناقض داره قلبمون رو سوراخ میکنه....مته میکنن توی ذهنمون...تو د
             هیچ چیز در این دنیا قطعی نیست،
                        به جز مرگ و مالیات.
             بنجامین فرانکلین


چند وقته که با چالش بزرگی روبرو شدیم . خانم سالمندی که زندگی را برای خانواده اش سیاه کرده ...
همه می پرسند چرا ؟! و هر کسی حرفی می زنه . 
فکر میکنم جواب سوال را بدونم .
اضطراب شدید و ناخودآگاه مرگ . ترس از مردن !
دقت کردید که بار اضطرابی واژه ی مردن بشدت کمتر از مرگ هست ؟!
و بار اضطرابی عبارت" ترس از مرگ "بشدت بیشتر از کلمه ی مرگ هس
اما خدا به هیچکس مثل اصحاب کهف حال نداد...
ساعت 5 بعد از ظهر ایمان اوردن تا 9 رسیدن تو غار گرفتن خوابیدن 300سال بعد پاشدن یه صبحونه سبک خوردن و مردن و رفتن بهشت...
 پارتی داشتن فکر کنم :)
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
 
شما به‌هرحال از میلِ ما به مرگ سوءِ استفاده کردید. ما دل‌مان می‌خواست‌ بمیریم، با شما؛ که طرحِ ناگهانی مرگ‌اید. اما شما مردن ما را صرف زنده‌بودن‌تان کردید. و انصاف اگر بدهید، ناجوانمردانه‌ست. که شما زودتر از گور بلند شوید.
من مرجع هر عکس‌ام و به همین دلیل است که وقتی خود را مخاطب این پرسش بنیادین قرار میدهم که: چرا من در این احظه زنده ام ؟ دچار حیرت می شوم. 
 
منم خیلی وقتا شده این سوالو از خودم میپرسم نه فقط با دیدن عکسها. یجور حس غریبی به آدم دست میده که تو نه قبل از خودتو درک میکنی و نه بعد از خودتو. این بین در لحظه میمونی و به دنیا میای ،میگذرونی و در آخر میمیری. آدم هایی که میانو میمیرن. یه ذره ترسناک نیست؟ نه ترس از مرگِ از این تعداد شاید از این جمعیت که فقط می
بسم الله
صبح ها بیمارستان،خواب آلود از اینکه تا سحر ها بیدارم.وضعیت نه چندان خوب خانه.رویم نمیشود بعضی چیز ها را بگویم.به خیلی ها.
مریض های خنده رو و گاه بدحال.آهنگ گوش دادن یک مرد مریض با لباس آبی و همسرش در حیاط بیمارستان.آهنگ دوپس دوپسی با صدای بد خواننده و صدای بدتر موبایل ارزان قیمت مرد.کیفیت پایین زندگی در حیاط بیمارستان.امید داشتن به زندگی .بدونِ اینکه بدانی چگونه و کجای جهان هستی به ادامه دادن فکر کنی.هر جوری که هست،فقط تلاش کتی که ادا
بهش توجه نکن. اون آدم پر از عقده اس و یه طبل توخالی بی خاصیته.تمام تلاشش فرار از همین ویژگی ها و تظاهره. 
تو خودت توی زندگیت تصمیم میگیری. شده بکشیش. می کشی و بعد خودت توی زندگیت تصمیم میگیری... این تویی که تصمیم گرفتی اپلای نکنی. بهش فکر کردی و اقدام کردی و خودت نخواستی. خودت! تو باهاش سر هر خواسته ای که داشته باشی می جنگی! میفهمی! میجنگی
و بدبختی تو همین بس که از وقتی متولد شدی داری تحملش می کنی! خدا راحتت نمی کنه! نه با مردن اون نه با مردن خودت 
بج
اونقدر حالم خرابه که هیچی نمیتونه بهترش کنه ....
167 انسان بدون اینکه فکرشو بکنن سوختن و پرت شدن و مردن ...
حتی نفس کشیدنم سخته ....
50-60 نفر توی کرمان از دست رفتن بخاطر نقص فنی تجهیزات ...
کل این کشور تو غم فرو رفته ...
این هفته توی دی ماه همیشه دومینوی مرگ میمونه ...همیشه ...
مگه حتما باید قلب ادم از کار وایسته تا ادم بمیره ...دیدن مرگ اینهمه ادم از خود مردن بدتره ....
اگر خداوند در این دنیای فانی خیری نهفته باشد بلاشک مبدأ و منشأ و انجام آن فاطمه(س) است. فاطمه(س) حلقه وصل زمین و آسمان است. فاطمه(س) علت حُسن عاقبت ، سرّ مکتوم خلقت و محبوبه رب العالمین است. فاطمه(س) لطافت عطر بهشتی و رایحه روح نواز مهربانی است که در آسمانِ سختِ زمین و در هوای نفس گیرِ آدمیان پیچیده و حیات می دهد. فاطمه(س) دُرّ یگانه هستی بود وقتی که حضرت حق اراده فرمود تا از سفیر عشق و عدالت با همه آن همسران بی هم سر فرزندی جز فاطمه(س) و نسلی جز نسل
لعنه الله علی آل سعود..
بسم الله الرحمن الرحیم
ان نصر الله قریب..
 
"با ریختن خون عزیز ما، تایید شد انقلاب ما. این انقلاب باید زنده بماند، این نهضت باید زنده بماند. و زنده ماندنش به این خونریزی هاست.
بریزید خونها را؛ زندگی ما دوام پیدا می کند. بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر می شود. ما از مرگ نمی ترسیم؛ و شما هم از مرگ ما صرفه ندارید.
برادران!
مردن تهلکه نیست ؛ مردن حیات است . آن عالم ، حیات است ؛ این عالم مرده است . ازمردن نترسید، و نمی ترسیم . آنها باید
  افتخاری بود ..
دعوت یک مجموعه ای که نگاهشان پاکِ پاک بود.
درخواست ها و نیاز هاشون مثل نگاهشون ساده و بی آلایش بود. 
دختران باهوش روشندلی که علاوه بر تحصیل، حافظ قرآن می شدند و نداشتن دیده های بینا، نتونسته بود جلوی آموختن هنر تا حدودی سختِ زیلوبافی را بگیره !  بله نابینایی که طرح های زیبای زیلو را می بافد.
فقط یک جارو برقی خواستند و ماهیانه یک مبلغی برای کرایه سرویس ایاب و ذهاب بچه ها تا مرکز ، فقط ماهی ۱۵۰ تومان ! 
"No Time To Die"
آهنگ مضمون خیانت عاشقانه را برسی می کند,در همپوشانی با نکاتی از تریلر فیلم که رازهای مکتوم برملا می شوند؛ در مورد خیالات بده معشوقه جمیز باند دکتر مادلین سوآن.آهنگ از ترانه های مشهور پینشن سری های قبلی فیلم جیمز باند پی روی می کند,مثل ترانه فوق مطرح "سقوط آسمان" از خواننده بریتانیایی ادل "زنده شو و بزار بمیره"  از خواننده گروه بیتلز پاول مک کارتنی, و "انگشت طلایی" از شرلی بسی.آهنگ  همان عناوین قبلی را به دوش می کشد و وقت مردن نیست را ه
« آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتاب های شهید مطهری قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. مبادا کسانی خیال کنند که ما بعد از انقلاب تا به حال که مرتب کتاب های شهید مطهری را طبع  و منتشر می کنیم، تکراری است. نه؛ در سخن حق  و در کلام حکمت، تکرار نیست...
 
آنچه که کهنه نمی شود، معارف و حقایقی است که هنوز جامعه ما محتاج دانستن و تکرار کردن و از بر کردن آنهاست و آن همان محتوای کتاب های شهید مطهری است.۱ »
 
 
 
۱- استاد شهید در نگاه ولایت، انتشارات بینش
"No Time To Die"

آهنگ مضمون خیانت عاشقانه را برسی می کند,در همپوشانی با نکاتی از تریلر فیلم که رازهای مکتوم برملا می شوند؛ در مورد خیالات بده معشوقه جمیز باند دکتر مادلین سوآن.آهنگ از ترانه های مشهور پینشن سری های قبلی فیلم جیمز باند پی روی می کند,مثل ترانه فوق مطرح "سقوط آسمان" از خواننده بریتانیایی ادل "زنده شو و بزار بمیره"  از خواننده گروه بیتلز پاول مک کارتنی, و "انگشت طلایی" از شرلی بسی.آهنگ  همان عناوین قبلی را به دوش می کشد و وقت مردن نیست را ه
یارحمان 
میگم یه وقت غم هاتون رو ، روی سر کسی تلافی نکنیدا ... 
یه وقت انتقام روزای سختِ تون رو از آدم هایی که بهتون ضرری نرسوندن نگیریدا ... 
یه وقت ناراحت شدید سریع برید بهشون بگید ، نذارید غم باد بشه و بعد خفه تون کنه ها ... 
وقتی صبر کردید برای زندگی تون و جنگیدید ، انتخاب خودتون بوده ها ... 
اگه ظرفیت قبول غم رو ندارید که بگید باشه اشکالی نداره ، میگذرم ! پس قبول نکنیدا ... 
چون بعدها میشید یه آدم شکسته و عُقده ای که میخواد حرصش رو سر بقیه ی خالی ک
«راهنمای مردن با گیاهان دارویی» اثر عطیه عطارزاده.
داستان این کتاب، زندگی دختر ۱۷ ساله ای رو روایت میکنه که در ۵ سالگی نابینا شده، پدرش اون و مادرش رو ترک کرده و با مادرش زندگی میکنه. دختر و مادرش توی زیرزمین خونشون، داروهای گیاهی درست میکنن و زندگی رو با خوندن کتاب و یادگیری طب بوعلی سینا میگذرونن و البته دختر هرگز از خونه بیرون نمیره و توی دنیایی که مادرش واسش ساخته زندگی میکنه‌.
فضای نیمه‌ی اول کتاب بسیار به کتاب «اتاق» شبیهه. همون زندگی
سلام این پست درمورد کوالا های خابالوهه
کوالا ها ، حیوونایی بسیار بامزه و گوگولی هستن با موهای نرم و چشمانی گرد و بامزه با بینی کوچولو و چنگال های بزرگ ، کوالا ها در رده ی پستانداران و کیسه داران علف خوار هست ، کوالا ها در حیات وحش استرالیا پیدا می شوند و فقط از برگ های درخت اکالیپتوس تغذیه می کنن و لونه ی کوالا ها در علفزار ها و بالای درختهاست
و روز ها هم روی شاخه ی درختا می خوابن ، طول عمر اونا تو حیات وحش 13 تا 18  ساله و وزن کوالا های بالغ 4 تا 1
وضعیت عجیب و استثنایی داریم و چه می دونن اون هایی که فکر می کنن غممون فقط سقوط هواپیما و موشکه. نمی دونن این غم خیلی بزرگتر از این حرف هاست. اگر هیجان زدگی ها و جو دادن های قلابی شما نبود شاید اون موشک شلیک نمی شد. شاید خیلی های دیگه نمی مردن. شاید امید جوون های مملکت آتیش نمی گرفت. شاید ایرانی ها اتباع کانادا نمی شدن. شاید مردم خفه نمی شدن و بی حرف و اثر محو نمی شدن چون مردنشون طبیعی بوده و اتباع کانادا نبودن. چون توی خیابون های مملکت خودشون در ا
« آثار آن بزرگوار، مثل یاد او زنده است. کتاب های شهید مطهری قابل مردن و قابل تمام شدن نیست. مبادا کسانی خیال کنند که ما بعد از انقلاب تا به حال که مرتب کتاب های شهید مطهری را طبع  و منتشر می کنیم، تکراری است. نه؛ در سخن حق  و در کلام حکمت، تکرار نیست...
 
آنچه که کهنه نمی شود، معارف و حقایقی است که هنوز جامعه ما محتاج دانستن و تکرار کردن و از بر کردن آنهاست و آن همان محتوای کتاب های شهید مطهری است.۱ »
 
 
 
۱- استاد شهید در نگاه ولایت، انتشارات بینش
کوالا ها حیوونای گوگولی و خوابالو هستن برای آشنایی شما با کوالا ها من یه مقاله براتون آماده کردم
**********
کوالا ها حیوونایی بسیار بامزه و گوگولی هستن با موهای نرم و چشمانی گرد و بامزه با بینی کوچولو و چنگال های بزرگ ، کوالا ها در رده ی پستاندارا و کیسه خداران علف خوار هست ، کوالا ها در حیات وحش استرالیا پیدا می شوند و فقط از برگ های درخت اکالیپتوس تغذیه می کنن و لونه ی کوالا ها در علفزار ها و بالای درختهاست
و روز ها هم روی شاخه ی درختا می خوابن ،
کوالا ها حیوونای گوگولی و خوابالو هستن برای آشنایی شما با کوالا ها من یه مقاله براتون آماده کردم
**********
کوالا ها حیوونایی بسیار بامزه و گوگولی هستن با موهای نرم و چشمانی گرد و بامزه با بینی کوچولو و چنگال های بزرگ ، کوالا ها در رده ی پستانداران و کیسه داران علف خوار هست ، کوالا ها در حیات وحش استرالیا پیدا می شوند و فقط از برگ های درخت اکالیپتوس تغذیه می کنن و لونه ی کوالا ها در علفزار ها و بالای درختهاست
و روز ها هم روی شاخه ی درختا می خوابن ،
الف.
 سلام.
  این که روزهای گذشته را بی‌هیچ تغییری تکرار کنی، نشانی از مردن می‌تواند باشد، نشانی از زنده‌گیِ حیوانیِ اجتماعی انسان‌ها! حالاست که دوست دارم ماغ بکشم،‌ با دست دو شاخ برای خود گذاشته، رمیده در خیابان‌ها بدوم!
بشنوید
چه چیزی را باید دوست داشت. آیا خود را باید همیشه دوست داشت؟! آیا لیوانی که در آن قهوه می نوشید، باید دوست داشت؟! آیا مرگ را باید دوست داشت؟! آیا خدا را باید دوست داشت؟! بنظرم ما همیشه محکوم به دوست داشتن می شویم، برداشت بد نکنید ولی ما مجبوریم خانواده مان را دوست داشته باشیم. آیا می شود خدا را دوست نداشت و ما را بیامرزد؟!من محدثه را دوست دارم و بایدی برای دوست داشتن نبود. اینجور دوست داشتن ها حسی دیگری دارند. تا حالا کسی را دوست داشته اید؟! می خوا
آرام آرام ، باران ، تند تند میشدداشت تمام خانه های که با کاغذ ساخته بودم نم میکشیدتمام جوهر دوستت دارم هایی که روی دیوار هایش نوشته بودم حالا یک مشت اشک بودداشت آرام آرام، تند میشدحس کردم دلی آن دور هازیر خروار ها خاک دفن شدبه دستان باران قاتلبه دستور دنیای نامردچشمان من نظاره گر تمام رفتن هایت هست و میماندتا دلت میخواهد بروچتر را هم با خودت ببرزمین خیسی که نفس می‌کشیدیک فرق با صورت خیس من داشتمن نفس نمیکشیدمهیچبی هیچ ترسی از مردنبه خدا قس
در ریاضی پدیده‌ای است به نام خاصیت جابه‌جایی. عملیه‌هایی که خاصیت جابه‌جایی دارند وابسته به ترتیب نیستند. همانطور که میدانیم ۶+۳ = ۳+۶. اینجا با اینکه ترتیب ۶ و ۳ تغییر میکند، جواب در هر دو صورت یکی است. در زندگی روزمره «پوشیدن کفش چپ و بعد کفش راست» خاصیت جابه‌جایی دارد. فرقی نمیکند اول کفش راست را بپوشید یا چپ را. «اضافه کردن نمک و ادویه به غذا» خاصیت جابه‌جایی دارد. مهم نیست که اول نمک را اضافه می‌کنید یا ادویه را. «شستن سر و بدن در حمام»
زمانی کمال انسانی و تمدن بشری شکل می‌گیره که انسان «گیاه‌خوار» بشه.
~ حیوانات هم مثل ما «درک» دارند، معنی مردن رو می‌دونند، می‌ترسند از مرگ.. و ما به‌خاطر هوسِ «خوشمزگی» نمی‌تونیم از مصرف گوشت خودداری کنیم.
~ تا زمانی که گوشت می‌خوریم نمی‌تونیم از انسانیت حرف بزنیم.
 
هر آدمی دوبار می میرهیه بار وقتی عشقشو از دست میده، یه بار وقتی از دنیا میره.کاش فاصله ای بین این دو مردن نباشه.تحمل این فاصله خیلی دشواره.(فرهاد قائمیان/سریال تاریکی شب، روشنایی روز)اینکه اینو از زبون یه مرد میشنوم تو این سریال،سخته برام واقعا
اگه تاریخ مرگتو بدونی قبلش چکارایی میکنی؟
 
منکه میرم با دختر مورد علاقم ازداوج میکنم بعد هم معلم ریاضیمونو میکشم بعد هم یه جعبه شیرینی و کیک خامه خودم تنهایی میخورم اگ بفهمم بخاطر کرونا میمیرم قبل مردن یه سوپ خفاشی تست میکنم
امام صادق ع فرمود هر که لباس زمستانی یا تابستانی ببرادش بپوشاند سزاوار است خدا اورا از جامه های بهشتی پوشاند وسخی های مردن را بر او اسان کند ودر قبرش بر او ،شایش  دهد و چون اژقبر از در اید فرشتگان با مژدگانی از او ملافات کنند ابن است  قول خدای  عزوجل در کتابش و فرشتگان به پیشواز انها روند که امروز است ان روزی که بشما وعده داده شد 103 سوره 21  
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
مرگ مادربزرگم 
قضایای نورچشمی ترین پسرش و همسر و فرزندانش 
نام نیکی که از مادربزرگ موند و در مقابل باز هم پسرش و فرزندانش و اینکه آیا این قضایا به اون ربط داشت یا همزمان شد؟ 
و بعدش اون و عمه هر دو مریض شدن 
و عمه سال پیش و مادربزرگ امسال مردن
و هنوز قضایای زندگی عمو وجود داره 
 
و من با خودم میگم 
فقط خدا به درون انسان ها آگاهه
بر اساس یک افسانه ی قدیمی ماه گرفتگی روی بدن ،محلی رو که در زندگی قبلی از اونجا کشته شدید رو  نشون میده.
توی حموم داشتم همه جای بدنم رو بررسی میکردم تا یه ماه گرفتگی یا نشانه ایی پیدا کنم تا بدونم توی زندگی قبلی از کجا کشته شدم، هیچ جایی رو پیدا نکردم . نکنه سکته کردم یا از کهولت سن مردم یا اینکه دچار خفگی توی آب شدم یا....
به زندگی قبلی اعتقادی دارین اصلا؟
بارها شده واسه اولین بار جایی رفتم ولی یه حسی بهم میگفت که من قبلا اینجارو دیدم یا همینطو
داشتم آشپزخونه رو تمیز میکردم‌ ، عمه گفت نمیتونم وسایلو بذارم‌تو بالکن ، کبوترا کثیف میکنن ، گفتم مسیرشون‌خب ببندین ، گفت قبل از اینکه و مریض بشه ، خواستیم ببندیم ، دوتا از بچه کبوترا مردن ، همون موقع پول گذاشتم تو قرآن که به خیر بگذره ، رفتیم‌ شهرمون فهمیدیم ، که  و سرطان داره ،
ادامه مطلب
یه ضرب المثلی هست بین ماها که میگیم: اون دردی که تو رو نکُشه قوی ترت میکنه.
اجازه میخوام ازتون که در این باب مخالف باشم. به نظر من اون دردی که نتونسته تو رو بکُشه درسته که نکشتت ولی مطمئنا بهت آسیب زده، پیرت کرده، شکسته ات کرده و روحت رو زخمی که کرده. همه چی که مردن نیست بالام جان!
مگر ماها بعد از رنج بسیار کشیدن سر یک مصیبت، دیگه میتونیم همون آدم قبل بشیم؟ 
سلام این پست درمورد کوالا های خابالوهه
کوالا ها ، حیوونایی بسیار بامزه و گوگولی هستن با موهای نرم و چشمانی گرد و بامزه با بینی کوچولو و چنگال های بزرگ ، کوالا ها در رده ی پستانداران و کیسه داران علف خوار هست ، کوالا ها در حیات وحش استرالیا پیدا می شوند و فقط از برگ های درخت اکالیپتوس تغذیه می کنن و لونه ی کوالا ها در علفزار ها و بالای درختهاست
و روز ها هم روی شاخه ی درختا می خوابن ، طول عمر اونا تو حیات وحش 13 تا 18  ساله و وزن کوالا های بالغ 4 تا 1
دو باره کسب ثواب هزار حج کردم                   طواف قبر تو یا ثامن الحجج کردم
ما حج که نرفته ایم اما کافی است                  یک مرتبه حج فقرا بنویسند
آقا به ملازمان بگو نامم را                              یک گوشه ی ایوان طلا بنویسند
ما شیعه که نه...ولی شما راضی شو             ما را زمحبان شما بنویسند
راضی نشوی که خادمان نامم را                   از دفتر نوکران جدا بنویسند
گفتم که پس از مردن من جای دعا               روی کفنم رضا....رضا....بنویسند
من فقط از یه جور مردن میترسم ...
حدس بزنید !
از شکنجه شدن ؟ از تیر خوردن ؟  تو غریبی مردن ؟
نه
من فقط از مردنی میترسم که بعدش روحمو جایی غیر از پیش خدا ببرن !
اگه میتونین منو اینطوری بکشید ، اگه نه پس
لطفا
ما را از مرگی که بازگشتی به سوی اوست نترسانید .
 
ﺩﺮﻭﺯ ﺒﻮﺭﺩﻣﻮ ﺑﺎﺯ ﺮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺰﺵ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻢ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﻨﺎﺭﻡ ﺍﺯﻡ ﻣ ﺮﺳﻪ ﺍﻦ
ﻪ؟؟
ﻣ ﻢ : ﺒﻮﺭﺩﻩ
ﻣ ﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ !
ﻣ ﻢ : ﺒﻮﺭﺩﻩ !
ﻣ ﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ !!
ﻣ ﻢ : ، ، ﺒﻮﺭﺩ
ﺑﺎ ﺮﻪ ﺎ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﻪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦ
ﻧﺒﺮﺩﻡ ...
ﻌﻨ ﺒﻮﺭﺩﻭ ﻮﺑﻮﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ !
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﻪ : ﺻﺪﺍ ﺑﻮﺩ ؟
ﻣﻢ ﺒﻮﺭﺩﻩ
ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻪ ﺑﺲ ﻦ ﺩﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﺶ ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﻩ ، ﻧﻪ ﻣﻦ ، ﻧﻪ کس ﺩﻪ ﺍ ! ﺧﻮﺩﺕ ﻤ
 
ﺩﺮﻭﺯ ﺒﻮﺭﺩم ﻮ ﺑﺎﺯ ﺮﺩﻡ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺗﻤﺰﺵ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺩﺍﻢ ﺳﻪ ﺳﺎﻟﺸﻪ ﺍﻭﻣﺪ ﻨﺎﺭﻡ ﺍﺯﻡ ﻣ ﺮﺳﻪ ﺍﻦﻪ؟؟
ﻣ ﻢ : ﺒﻮﺭﺩﻩﻣ ﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ !ﻣ ﻢ : ﺒﻮﺭﺩﻩ !ﻣ ﻪ : ﻣﻦ ﻧﺒﺮﺩﻡ !!ﻣ ﻢ : ، ، ﺒﻮﺭﺩﺑﺎ ﺮﻪ ﺎ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﺶ ﻣﺎﻣﺎﻧﺶ ﻣﻪ : ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺨﺪﺍ ﻣﻦﻧﺒﺮﺩﻡ ...
ﻌﻨ ﺒﻮﺭﺩﻭ ﻮﺑﻮﻧﺪﻡ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ !ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﻣﻪ : ﺻﺪﺍ ﺑﻮﺩ ؟ﻣﻢ ﺒﻮﺭﺩﻩﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﻪ ﺑﺲ ﻦ ﺩﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺑﺶ ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﻩ ، ﻧﻪ ﻣﻦ ، ﻧﻪ کس ﺩﻪ ﺍ ! ﺧﻮﺩﺕ ﻤﺶ ﺮ
از گوشه و کنار میشنوم که انگار خبر ندارند که اینجا تعطیل نشده!
بلکه کمی جمع و جور تر شده!
و محفلی خصوصی تر...
اگر از اندک دوست داران این پن‌دار نویسه ها بودی
بیا... اما خودت را و انگیزه ات را معرفی کن...
چون متن هام سمی اند!
باید آماده مردن باشی!
http://eitaa.com/pen_daar
پ.ن: سعیم بر این‌ست که خواب آسوده اینجا را بر هم نزنم!
⚡️ در زبان گیلکی برای بیان مفهوم «فیک و تقلبی بودن» چیزی از کلمه «شال/شائال» استفاده می‌شود؛ معمولا مورد توصیف شده، شباهت ظاهری با مفهومی دارد که بعد از «شال» قرار می‌گیرد اما ذاتا متفاوت است.
چند مثال:
شال میری/ شال مرگی= مردن تقلبی، خود را به مردن زدن
شائال خاوه= خود را به خواب زدن، خواب ساختگی
شال تسبیح/ شال مرخه= گیاهی با دانه هایی شبیه دانه‌های تسبیح که در کنار نهرها می‌روید
شال اشکم= مقداری غذا که رفع گرسنگی موقت کند
شال ویلاج= بار
تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی و انسانی را بقیه نوشته‌اند و خوانده‌اید، من فقط توصیه می‌کنم آدم‌های خطرناک نزدیک خود را بشناسید و ازشان فاصله بگیرید؛- آن‌هایی که به‌دنبال انتقام سخت بودند و برایشان مهم نبود انتقام چه در پی دارد، چون هدف وسیله را توجیه می‌کند!- آن معلم‌ها و دانشجومعلم‌هایی که نوشتند "من معلمم، هزاران قاسم سلیمانی تربیت خواهم کرد" و برایشان مهم نبود که قاسم سلیمانی‌ها، دشمن (داعش) را همراه با خانواده و زن و بچه می‌کشند.- و آ
دانلود مداحی مادر مگه چند سالته با نوای حاج محمود کریمی
حاج محمود کریمی مداحی شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
  فاطمیه 98  
دانلود صوتی نوحه مادر مگه چند سالته آرزوی مردن نکن
  متن مداحی  
مادر مگه چند سالته آرزوی مردن نکنزخم در رو پر و بالته فکر پر کشیدن نکن
دعام اینه که خوب خوب بشیدوباره خونمون و شاد کنیباید بمونی تا یه روز بیادداداش حسنم و دوماد کنیخونه بی تو بی روحهبی تو شب ها تاریکهاز نگاهت معلومهوقت رفتن نزدیکه
مادر مگه چند سالته آرزوی مردن ن
شخصاً اعتقاد دارم همۀ افراد دنیا اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، باسواد و بی‌سواد؛ در هر شغل و منصبی هم که باشن (چه کارگر زحمتکش گمنام و چه حتی رئیس‌جمهور و وزیر و وکیل مملکت) همگی در یک اصل، مشترک هستن:
اینکه بعد از یک روزِ سختِ کاری، نیاز دارن به اینکه برن تو خونه و خلوتِ خودشون و لِنگ‌ها رو دراز و چهارچرخ‌شون رو هوا کنن و لباس خونه (حالا می‌تونه تنبان گل‌گلی باشه یا شلوارک جیغ! و یا ترکیبی از هردو) بپوشن و بگن آخییییییش!
و ایضاً مع
ما که اینجا بیخود حوصله مان سرریز میشود. چپ میرویم،راست میرویم حالمان عوض نمیشود. این زندگی با مردن هیچ توفیری ندارد. این روزها کتابهای چندجلدی، سریالهای دنباله دار، خانه تکانی های طولانی و هزار کار دیگر کرده ام اما فقط ده روز گذشته است. 
داستان کوتاهی نوشتم که خودم هم حس خوبی به آن ندارم. میفهمید که چه میگویم؟ مثل اینکه آدم از هرکاری که میکند متنفر باشد...
خبر آتیش گرفتن جنگلای استرالیا و مردن حیوونا رو شنیده بودم اما با دیدن این فیلم گریه ام گرفت ۵۰۰ تا ۸۰۰ گونه جانوری مردن
 
 
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.



آخه وقتی آدما میتونن انقدر مهربون باشن چرا نباشن؟؟!!♡❤❣❣❤❤
تقریبا همیشه زندگی من شبیه اهنگpassive از a perfect circleبوده و هست...شاید دلیلی که از معدود آهنگ هایی است که از اول تا آخرش را حفظ هستم همین باشد...هزار بار خودت را کنترل میکنی و کلی جان میکنی برایش...اخرش خودم را به مردن میزنم و برنامه را خراب میکنم ..مثل موش درون سوراخ میخزم و خودم را از حقیقت مخفی میکنم ...آن لعنتی واقعا من را نا امید کرده...به شدت... you better off this way
 
 
ما همه‌مون مرده‌یم. از صبح تاحالا خیلی فکر کردم ولی یادم نمیاد چی شد که مردیم. یه نقطه‌ای توی زمان هست که قبل از اون، تابع زمان، مقدار ثابت می‌گیره. انگار هرچیز از ازل حالِ ثابتی داشته و توی حالتی شبیه به روزمره‌گی، ناگهان یه انفجار کشنده اتفاق افتاده. می‌دونم که این‌طور نبوده. می‌دونم که زمان، پیش از مرگمون تابعی از درجه‌ی n و همین طور m متغیری بوده ؛ که نشه حتی توی فضای سه محوری کشیدش، پر از قله و دره و شکسته‌گی از صد جهت بوده. اما فقط
انسان همواره در
زندگی خود را میپوشاند،همواره در زیر نمودی که به چشم دیگران می آید،پنهان است. آدم
همیشه یک نقاب به صورت دارد. تنها دو جاست که غالبا نقابی که در سراسر عمر بر چهره
دارد را پی میزند : سلول زندان و بستر مرگ. در این دوجاست که فرصت عزیزی یه دست می
آید تا چهره حقیقی هر کس را خوب ببینی. به ویژه مرگ.
آدمی بوی مرگ را
که میشنود صمیمی میشود. بر بستر احتضار هر کس خودش است. وحشت مرگ چنان او را سراسیمه
میسازد که مجال تظاهری نمی یابد. حادثه چنان بزر
بگو تعبیر کدوم خوابِ منی
که تنت شکوفه بارونِ و برگ
توی غرفه های خوابم اومدی
با تو زندگی اومد تا بِرِ مرگ
با تو روزای زمستون مثِ من
سردیِ هوا رو حس نمی کنن
ریه های خسته از عادت دود
تو که باشی خِس وخِس نمی کنن
تُو چشات کهکشونِ ستاره هاس
سختِ زُل زدن به عمقِ آسمون
توی قلبم چه قیامتی بپاس
نفسم بند اومده اینو بدون
بگو تعبیر کدوم خوابِ منی
که منو دادی به حوض نقاشی
من باید تو رو تُو قلبم بکِشم
تو صدای قلبتو من بکِشی
بگو تعبیر کدوم خواب منی
محمد رحیمی
وقتی از یه رابطه میایم بیرون.
در واقع در ذهن طرف میمیریم.
بهش میگن خرده مرگ تو روانشناسی اگزیستانسیال.
و برای همین اینقدر اذیت میشیم داریم با یه مرگ کوچیک مواجه میشیم و ترس از مرگ اذیت مون میکنه.
اگر دقت کنید به کسی که دوستمون داره هر چند وقت یکبار میریم سر میزنیم تا مطمئن بشیم که دوستمون داره هنوز.
میترسیم از مردن تو ذهنش.
باید بپذیریم.
ما میمیریم.
 
برای چندمین بار تله فیلم "تنهایی" رو دیدم. این فیلم آرامش عجیبی داره، هر بار ازش بیشتر یاد میگیرم، از مرگ، از زندگی، از ترس، از آرامش. انقدر توصیف زیبایی از مرگ ارائه میده که بیننده هر وقت اسم مرگ رو بشنوه، آروم میشه بجای ترسیدن. شاید دلیل این آرامش، نحوه مواجهه متفاوت شخصیت های داستان با مقوله مرگ باشه.

- مردن هر آدمی انگار اولین مرگیه که روی زمین اتفاق میوفته، اینو یادتون باشه.

- مرگ حقه، نترسید،  تا حالا کسی نبوده که نمرده باشه.
-مردن خود آد
این حوالی یک نفر دارد مربای آلبالو می‌پزد. و من دلم برای مادرم تنگ شده. این حوالی یک نفر دارد از آب‌سردکن‌های کنار خیابان از دست‌های بزرگ پدرش آب می‌خورد. و من دلم برای پدرم تنگ شده. این حوالی یک نفر دارد تولدی را تبریک می‌گوید. و من دلم برای او تنگ شده.این حوالی یک نفر دو ساعت است که زل زده به سقف در جستجوی خطی برای نوشتن. و من دلم برای نوشتن تنگ شده. من دلم برای همه چیز تنگ شده. برای همه‌ی چیزهایی که حق داشتم کنارم باشند و نیستند.زویا پیرزاد
تازگی ها هرگاه از دیگران می رنجمیا حتی نگرانم که چه قضاوت هایی پشتِ پرده ی تظاهرشان، برایم می کنندچشمانم را می بندمو این قسمت از جمله ی معروف "دیل کارنگی" را در ذهنم مرور می کنم
"دیگران حتی به اندازه ی سردردشان، به مردن من و تو اهمیت نمی دهند..."
و همین برای بیخیال شدنم کافیست...
و من نگران قضاوت های مردمی که به اندازه ی سردردشان هم برایشان مهم نیستم، نخواهم بود...
راز آرامش همین است‌...!
 
برای چندمین بار تله فیلم "تنهایی" رو دیدم. این فیلم آرامش عجیبی داره، هر بار ازش بیشتر یاد میگیرم، از مرگ، از زندگی، از ترس، از آرامش. انقدر توصیف زیبایی از مرگ ارائه میده که بیننده هر وقت اسم مرگ رو بشنوه، آروم میشه بجای ترسیدن. شاید دلیل این آرامش، نحوه مواجهه متفاوت شخصیت های داستان با مقوله مرگ باشه.

- مردن هر آدمی انگار اولین مرگیه که روی زمین اتفاق میوفته، اینو یادتون باشه.

- مرگ حقه، نترسید،  تا حالا کسی نبوده که نمرده باشه.
-مردن خود آد
این واژه های ناب که از دل چکیده اندشعر مرا ز جنس غزل آفریده اند
گنجشگ های بر لب ایوان خانه اندبر سنگفرش صحن دل من پریده اند
تا آنکه مصرعی بسرایم زحال خویشجان کندن مرا به نگاهی ندیده اند
هر بار نیمه جان شده ام از سرودنمگویی برای مردن من سر رسیده اند
این گله های شعر - غزالان شب نفس_در زیر نور ماه چه زیبا چریده اند
گاهی چنانکه لحظه ی پرواز مرغ غشقبر ارتفاع تنگ قفس آرمیده اند
گاهی برای دیدن سیمرغ هفت شهرتا قله های دور خدا پر کشیده اند
خون می چکد ز رق
زمان می میرد
و تویی زنده می شود ...
مرگِ ثانیه ها را میشمارم
تاتولدِ ای دوباره!.
دنیا به من آموخت که 
بدونِ تو مردن بِه....
ازحالا
تارسیدن به بهشتِ بین الحرمین
"تنها نقطه ی عروج"
شوقِ پرواز دارم.
امان از لحظه ای که نخواهی ام
امان از روزی که رهایم کنی
امان از لحظه ی غفلت که شاهدم باشی حسین جااااااان.
#اللهم عجل لولیک الفرج
#آقای خوبِ غزل های من سلام.
بعضی وقت‌ها به شدت نیاز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس... حتی عزیز ترینم. نیاز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و دلزدگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلت بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نیاز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نیاز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
بعضی وقت‌ها به شدت نیاز دارم که دور بشوم! از همه چیز و از همه کس... حتی عزیز ترینم. نیاز دارم که خودم باشم و خودم. خودم باشم و دو تا پاهایم و کوهی که مقابلم ایستاده است. با هر قدم بالا‌تر بروم و غم‌ها و دلزدگی‌ها و نشخوار‌هایِ ذهنی‌ام بریزند از وجود و ذهنم و تا پایین کوه غلط بخورند. بی وقفه بروم بالا و پشت سرم را هم نگاه نکنم. نیاز دارم وقتی که به نوکِ قلۀ کوه می‌رسم قلبم مثلِ قلبِ گُنجشک بزند و نفسم بالا نیاید. نیاز دارم که بنشینم و خیره بشوم به
داشتم به یه این فکر میکردم که اگه منم کرونا بگیرم و از اونایی باشم که حالم وخیم بشه و ببرنم بخش مراقبت های ویژه و بعد تلاش دکترا برا نجاتم فایده نداشته باشه . ...
این کرونا خیلی بدی ها داشته.
ولی یکی از خوبی هاش اینه که یه مقدار به مردن فکر میکنیم.
چیزی که همیشه بوده و هست. ولی یادمون رفته که هست و خیلی هم نزدیکه .
داشتم فکر میکردم که من وصیت نامه ندارم. واگه بخوام بنویسم چی مینویسم؟
خسته از حالِ این روزهای شهر
خسته از مقاومت
خسته از صبوری
خسته از بغض های بی امان 
خسته از دوری و فراق
کاش همین نزدیکی ها سراغی بگیری از ما
هوایِ ماندن درمیانِ یک مشت جامانده 
خیلی خراب است
خراب تر از آنکه بشود شرحش داد...
کاش روزی در آغوشت جان دهم
ماندن بدونِ تو عینِ مردن است...
دلم یک دنیا خرابه ی شام است آقا...
با سربیا که ببینمت به چشم...
هوایِ جنون دارم
جنون.
هر آدمى تو زندگیش 
فقط یه چیزو با جون و دل از خدا میخواد
اگه اون یه چیز نشه خیلى باورا توی آدم میمیره
حالا باور هیچى،
امیدِ داشتن، دیگه رنگ قبلش نمیشه واسه اون آدم
یعنی زندگی دیگه براش خوشحال کننده نیست که بخواد براش تلاشی کنه شروع میکنه ذره ذره مردن، لین مدل مرگ خیلی سخته! دلت میخواد از زمدگیت لذت ببری، شادی کنی، بچرخی، بخوری، بخابی و از همه چیز لذت ببری ولی دیگه هیچی برات مزه نداره
شب چو در بستم و مست از می‌نابش کردمماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردمدیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مراگرچه عمری به خطا دوست خطابش کردممنزل مردم بیگانه چو شد خانه چشمآنقدر گریه نمودم که خرابش کردمشرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمعآتشی در دلش افکندم و آبش کردمغرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهادخواندم افسانه شیرین و به خوابش کردمدل که خونابه‌ی غم بود و جگرگوشه دهربر سر آتش جور تو کبابش کردمزندگی کردن من مردن تدریجی بودآنچه جان کند تنم، عمر حسابش
الان کهداشتم نظرات قدیمیمو نگاه میگردم ( ماله اواخر سال ۹۵،۹۶) وقتی وارد سایت چند نفر از قدیمیا شدم به طرز عجیبی همشون تبلیغاتی شده بودن !!! 
 گردشگری ، بازاریابی ، کامپیوتر ، جالبتر اونیه که نوشته بود برنج مرغوب!! 
مگه میشه یهو چند تا اینطوری بشه ؟ نکنه بلاگایی که بعد یه مدت خاک میخورن خود به خود میشن صفحه تبلیغاتی ؟:/ 
+ اعصابم خورده چون سهیل و برهان تو سریال بوی باران مردن + لیورپول باخت + فردا ساعت ۶ صبح کلاس دارم ! 
بای  
عسل می بارد از لب ها، چه شیرین ست مردن ها
دعا می جوشد از خیمه، میان چادر زن ها
تنی تب کرده در خیمه، سری بی تن شده آن سو
و قاسم میل میدان کرد که مولایش تک و تن ها
خلاصه بی زره آمد شبیه حضرت حیدر
به بابای حسن رفته، چه شیرین ست رفتن ها
میان رفت و آمد ها کسی ورد زبانش من
و قاسم بر زمینش زد، امان از کبر دشمن ها
خود ازرق به میدان شد که من جنگ آورِ رزمم
ذبیح دست قاسم شد، اسیر آن همه فن ها
دم میدان علمدار و صدای آفرین قاسم
همه محو تماشایش، چه شیرین ست دیدن ها
عنوان: زمستان فصل مردن نیستنویسنده: فرشته نوبختنشر: کوله پشتیتعداد صفحات: 168سال نشر: چاپ اول 1395
فرشته نوبخت در این کتاب به شرح برش‌هایی از زندگی روزمره چند زن آسیب‌دیده در جایگاه‌هایی مختلف پرداخته است و آن‌ها را در دل یک رمان در کنار هم قرار داده است.
 
- احساس پوچی و حماقت مثل خون راه افتاد در جانم. از همان لحظه‌ی اول که دستش را گرفتم بردم توی دیزی‌سرا، داشتم سنگی را در تاریکی پرتاب می کردم. اما بعد از آن گفت‌وگو، که ثریا همچنان در تاریکی
عنوان: زمستان فصل مردن نیستنویسنده: فرشته نوبختنشر: کوله پشتیتعداد صفحات: 168سال نشر: چاپ اول 1395
فرشته نوبخت در این کتاب به شرح برش‌هایی از زندگی روزمره چند زن آسیب‌دیده در جایگاه‌هایی مختلف پرداخته است و آن‌ها را در دل یک رمان در کنار هم قرار داده است.
 
- احساس پوچی و حماقت مثل خون راه افتاد در جانم. از همان لحظه‌ی اول که دستش را گرفتم بردم توی دیزی‌سرا، داشتم سنگی را در تاریکی پرتاب می کردم. اما بعد از آن گفت‌وگو، که ثریا همچنان در تاریکی
 
درست یادم نیست از چند سالگی بهم الهام شد که در یکی از روزهای تابستانی بیست و دو یا سه سالگی خواهم مرد! و مردنم حتما چیزهایی را ناتمام می‌گذاشت که آن زمان برای رها کردن‌شان غصه می‌خوردم و برای همین از رسیدن روزهای تابستان بیزار و ترسان بودم. این شد که با تمام نیروی درونی‌ام در برابر «مردن در بیست و سه سالگی» مقاومت کردم و با اصرار زیاد خواستم که زنده بمانم. 
خب، زنده ماندم.
بدون کوچک‌ترین اثری.
 
 
این فیلم دربارهٔ یک سفینه فضایی است که هزاران نفر را به سیاره‌ای دور دست می‌برد، اما یکی از محفظه‌های خوابش ایراد دارد و در نتیجه یکی از مسافران ۹۰ سال زودتر از موعد مقرر از خواب برخواسته و وقتی می‌بیند که به تنهایی در حال پیر شدن و مردن است تصمیم می‌گیرد مسافر دیگری را نیز بیدار کند…
ادامه مطلب
اصفهان چند ساعتی است باران مقطعی میبارد. تمام بچه های محل دور هم جمع شده اند و به آسمان نگاه میکنند. وقتی چند قطره باران شروع به باریدن میکند، دست میزنند و شعر میخوانند.
خدایا این دلخوشی ها را از ما نگیر. خدایا؛ برای بچه های محله ما از آسمانت باران بفرست، نان بفرست. دلم میگیرد از این هوا، از این مردن...
تیره بختی هلاکم خواهد کرد. به قول آن شعر شاعر:
تیره بختی در وطن احساس غربت میکند...
*راستی دیشب خوابم برد. حدود 5 ساعت. بازم شکر. 
شاید بتونی به همه دروغ بگی اما به خودت نه! پس بهتره با خودت روراست باشی. 
تو اونقدر قوی نیستی که بتونی جلوی یک سری اتفاقات را بگیری پس بهتره چشماتو باز کنی و باورشون کنی. 
تو هم گند میزنی، مثل خیلی دیگه از آدمها پس بهتره به خودت سخت نگیری. 
پایان قصه یعنی مردن، اگه میخوای زنده باشی بهتره یک داستان جدید را شروع کنی یک داستان قشنگتر. 
------------------------------------------------
آخرین سنگر سکوت نیست، آخرین سنگر بلاگه :) 
شاهد از اوصاف خداوند است و زمانی که کسی به آن درجه از خلوص برسد که به مقام شهادت نایل آید!
 او مخلوقی است ملحق شده به خالق و عادی است و از ونفخت فیه من روحی.
شهادت نه یک مردن، که یک انتخاب است: ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله. اموات بل احیاء و لکن لا تشعرون . هر کسی را که در راه خدا کشته و شهید شد، مرده نپندارید؛ بلکه او زنده جاوید است ولیکن شما این حقیقت را در نخواهید یافت . شهید همواره زنده است و مرگ او در واقع انتقال از حیات جاری در سطح طبیعت به
اینجا مثل قبرستان بی گور شده برایم.تا دست به قلم میشوم اشکهایم سر میخورد روی گونه هایم..
کاش به راحتی نوشتنش بود، مثلا بنویسی آرام باش و آرام شوم.نمیدانم چرا در عین حال که همه چیز معنایش را برایم از دست داده باز هم غمگینم.تمام شب را بیدارم.در همان گروه مجازی نگاه میکنم به کلمات اینو آن.نمیدانم به دنبال چه می گردم.هرچه هست نزدیک نیست.بعد بی حوصله میشوم و سرم را میکنم توی بالشت خودم را میزنم به مردن.حتا پریود هم نیستم..نمیدانم چه مرگم است..
وقتی پیامبر اکرم دعوت به اسلام را شروع کرد او را محدود کردند و مجبور شد با اهل بیت و نزدیکان به شکافی از کوه پناه ببرد(شعب ابی طالب). خوب وقتی اوضاع یک مجموعه مدیریتی خوب باشد، همه از مدیر تعریف می کنند و از او حمایت می کنند. اما ممکن است در شرایط بحران اعضای یک مجموعه بگویند این مدیر باعث شد ما  به این فلاکت بیافتیم. اما اطرافیان پیامبر، این شرایطِ خیلی سختِ زندگی را تحمل کردند. حالا ببینید در تاریخ هست که در این شرایط سخت که پیامبر به حامی نیا
زندگی عادلانه نیست..
من افتادم تو یکی از ترسناک ترین کشور و تو ترسناک ترین دوران تاریخ این کشور. دیدن عکس های قبل انقلاب  شنیدن رفاه مردم تو اون زمان برام قابل تصور نیست. درک من برای اینکه کسی سگ دو نزنه واسه زندگیش و بازم آخر ماه نرخ تورم بالاتر از قدش باشه نیست.نمیدونم آزادی آزادی ای که کشور های دیگه ازش دم میزنن چه مزه ای داره و نمیتونم جز بگیر و ببند این روز ها چیزی جز این رو تصور کنم وقتی اسم آزادی رو میشنوم. حق انتخاب رو فقط وقتی میخوابم دا
جمعه ی قبل از مردن بابا خونمون خواستگاری بود.
گفت تا نیدمدن موهات رو ببافم؟ گفتم میخوام باز باشه.
شب که رفتن و داشت موهام رو می بافت به شوخی گفت من اگر پسر بودم با دختری که موهاشو نمی بافه عروسی نمیکردم.
بابا واقعا رفتارت مسئولانه نبود؛ شاید اگر دلواپس این بودی که نباشی موهام رو کسی نمی بافه، الان زنده بودی.
خلاصه که موهام انقدر دستهات رو کم دارن هر آن ممکنه برم آرایشگاه پسرونه موهام رو کوتاه کنم.
بسم رب
 
هرچند فراق پشت امید شکست
هرچند جفا دو دستِ آمال ببَست
 
نومید نمی شود دل عاشق مست
مردم برسد به هرچه همت دربست
 
 
....
توی زندگیِ چه کسی همیشه همه چی سر جاش بوده؟
هر کسی رو نگاه کنیم یه جوری درگیره.. هرکسی توی یه مرحله ای..
آدم فقط میتونه خداروشکر کنه که مشمول امتحانای سختِ دیگران نمیشه..
نمی خوام برم بالای منبر و چیزایی که میدونیم بگم..
 
یه سری وقتا آدم مجبور میشه بزرگترِ خودش بشه.. خیلی بهتر بود که  مجبور نبود
اما فعلا شرایط اینطور پیش ر
بسم الله
 
امروز بعد از چهار روز جسد فرناز دولتخواه کوهنوردی که در جبهه ی شمال شرقی دماوند گم شده بود پیدا شد.صفحه اینستاگرامش را بالا پایین میکنم و شوقِ زندگی را از عکس هایش میبینم.شوقی که خودم هم خوب میفهمم و درکش میکنم.این مرگ برایم لذت بخش ترین مرگ دنیاست.مردن در راهی که برایم معنی بزرگی در این روزگارِ بی معنی دارد.در صفحه اش این جمله تحت تاثیرم قرار داد:
✨محبوب همه باش،معشوق یکی...مهرت را به همه هدیه کن،عشقت را به یکی...
 
شب به خیر خانم دول
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم ...
دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌...
دارم دق میکنم دق...
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده...
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه...
میدونم خیلی خوبی...
قلبم بدرد اومده و نفسم گرفته ، آرامشم بهم ریخته ، داغونم داغون
دلم میخواد برم عین ماه رمضونی سجادمو پهن کنم و چادر گل گلیمو مثل شبِ اول قدری بزارم سرم و از ته دل زار بزنم ...
دلم میخواد زار بزنم بگم جز تو دیگه هیشکی نیست و من تنهای تنهام ‌...
دارم دق میکنم دق...
من آرزوی مردن نمیکنم ها 
میشه فقط منو زودتر ببری؟ ببر ! منِ بی هدف بی انگیزه بی آینده رو ببر پیش خودت تا بیشتر از این رسوا نشده...
خدایا میبینی وضعِ من چطوریه؟!
میبینی نه...
میدونم خیلی خوبی...
حالا بیست و هفت ساله ام . عددی که برای سن و سال عددی نسبتا بزرگ است . برای قیافه و فیزیک من که دیگر خیلی بزرگ تر .اما هست . سال های عمرم دارند میروند و پیری به این موضوع کاری ندارد که سن به قیافه و فیزیک ِ طرف میخورد یا نه .من بیست و هفت ساله ام و چیزی از خیال ِ خوش ِ روزهای بیست سالگی ام برای امروز به یاد ندارم . فقط یادم می آید که چطور توی سالهایی که وضع اقتصادی خانواده ها بهم ریخت ، من رفتم سرکار . و چطور توی این سالهایی که آمد و رفت صبح های زود بیدار
نصربن قابوس گویدامام صادق ع  اطعام دادن بیک مومن نزد من محبوبتر است اار ازاد کردن ده بنده وگزاردن ده حج  عرض کردم ده بنده  وده حج  فرمود ای نصر اگر شما طعامش ندهید میمیرد یا زبونش میسازید ،زبرا او از فشار گرسنگی  نزد ناصبی میرود از او سوال میکند  مردن برابش از سوال کردن از ناصبی بهتر است ای نصر هر که مومنی را زنده کند چنان است که همه مردم را زنده کرده و اگر با و اطعام نکنید اورا. کشته اید واگر اطعامش کنید او را زنده کرده اید 
میدونی میخوام قبول کنم که این دنیا چه خوشبخت باشی چه بدبخت اصلا مهم نیست
اما پس زندگی که میگن چیه؟چرا یه سریا دارن خوبشو یا سریام مثل من افتضاحشو !
یه سری از کارا رو بخاطر ابرومون انجام نمیدیم و این خیلی بدع
وقتایی که مامان میگ بریم و برای خودمون زندگی کنیم دلم میخواد قبول کنم اما ...
خدا چرا یکم زندگیمونو درست نمیکنی چرا همه ی بدبختی مردن همه عزیزم مریضیای مختلف اخلاف افتضاح اون ابروی رفته رو نضیب من کردی چرا ؟
گاهی به مامان میگم تو خیلی وضعت
مرگ، چون که ما را از داشتن موارد خوب و دوست داشتنی جدا می کند ناخوشایند است.
به گفته اپیکور مرگ برای آن تعدادی از افراد که درباره آن تحقیق می کنند ترسناک نیست. شما وقتی که درباره یک موضوعی آگاهی حالا نه به صورت کامل داشته باشید دیگر از آن موضوع هراسی ندارید بلکه گاها مشتاق هستید که زودتر آن پدیده یا اتفاق را به چشم دل ببینید.
اگر ما می دانستیم که بعد از مرگ قرار است که با چه رویدادها و حوادثی روبرو شویم شاید تجربه مرگ برایمان جالب تر بود. حالا ا
دانلود آهنگ سهیل مهرزادگان بی عشق
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * بی عشق * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , سهیل مهرزادگان باشید.
دانلود آهنگ سهیل مهرزادگان به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Soheil Mehrzadegan called Bi Eshgh With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ بی عشق سهیل مهرزادگان
حیف از نگاهم حیف از تویی که رفتی و من چشم به راهمحیف از غروری که دگر در دل ندارم حیف از منو حیف از تو و آن روزگار

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها